من در ایرانیها یک کشف هویت ملی را میبینم. به نظرم این روزگار و وضعیت موجود ایران، باعث شده از خودمان سوال کنیم، که کیستیم و از کجا آمدهایم و به چه سمتی میرویم. سفر بر اساس سفرنامه و روایت تاریخی میتواند به این درخواست اجتماعی کمک کند. گاهی ...
پویان مقدم طراح سفر، طراح بازی در سفر و راهنمای بینالمللی گردشگری در یادداشتی که در اختیار میراثآریا نوشت به جنبههای مختلف سفرنامهها پرداخت: به نظر من تاکید زیاد غرب بر «مارکوپولو» بیشتر سیاسی و مربوط به شرایط امروز دنیا و مدرنیته و نیاز غرب به هویتسازی تاریخی است. وگرنه پیش از مارکوپولو هم این مسیرها که بعدا به راههای ابریشم معروف شد وجود داشت و زمان بوجود آمدنشان هم بسیار قدیمیتر از سفر تجار ونیزی در قرن 13 میلادی بود. ولی امروز در دستهبندیهای سیاسی و رقابت چین با غرب، معمولا دو شخصیت «شوانزانگ» و مارکوپولو برند شدهاند. اولی برای چینیها و دومی برای غربیها. ولی قطعا میشود از این برندها استفاده کرد تا ما به عنوان ایرانی برندهای خودمان را بسازیم. ما در حوزه تمدنی هستیم که راه و تجارت سر منشا آن بوده. ولی تا وقتی برند خودمان را در سطح جهان مطرح نکردیم میتوان بر دوش برند مارکوپولو سوار شویم. «ابن بطوطه» در مقایسه با مارکوپولو که سفرنامهای نسبتا دور از واقعیت دارد، در زمانی تقریبا مشابه، بسیار دقیق و قابل اتکا است. حتما ابن بطوطه از افرادی است که ما به عنوان ایرانی باید با سفرنامهاش آشنا شویم، چون ابنبطوطه مراکشی در زمان افول ایران بعد از حمله مغولها، قدرت فرهنگی ایران را در اقصا نقاط دنیا از چین و آفریقا تا اروپای شرقی دیده و روایت کرده است. اگر از خود بپرسیم که در در طراحی سفرهای امروزی بر اساس سفرنامهها، چه چالشهایی پیش روی پژوهشگران و طراحان مسیر وجود دارد؟ باید تاکید کنم که برای ما ایرانیها، شاید از همه مهمتر، ضعیف بودن پاسپورتمان است و دنیایی که در آن از عرش به فرش آمدهایم. ولی با این حال باید با همین امکانات موجود سفر طراحی کرد و اجرا کرد. اما خوشبختانه تکنولوژی بسیار پیشرفت کرده و باز زندهسازی بسیاری از اماکن تاریخی، به مسافر دید وسیعی میدهد که میتواند با کمک یک طراحی خوب سفر و یک روایت درست راهنما، دیدی روشن از گذشته به دست بیاورد. در دنیا افرادی مثل مارکوپولو برای غربیها، شوانزانگ برای چینیها و ابن بطوطه برای اعراب، بویژه مراکشیها منبع الهام اجرای سفر بودهاند. موج طراحی گردشگری ادبی در دنیا و البته در ایران هم در همین امتداد است. ولی معمولا اکثر این سفرها روی موج برندسازی سوار میشوند و حجم محتوا زیاد نیست، البته یک دلیل آن هم این است که سفر، کلاس درس نیست، راهی که در حال حاضر در بخشهایی از دنیا در حال گسترش است، استفاده از بازیسازی (گیمیفیکیشن) و تکنولوژیهای مدرن برای قلاب کردن اطلاعات به مسافر است. البته چون سفر صنعت شده، مقدار هزینه و فایده هم باید محاسبه شود. منتها من در ایرانیها یک کشف هویت ملی را میبینم. به نظرم این روزگار و وضعیت موجود ایران، باعث شده از خودمان سوال کنیم، که کیستیم و از کجا آمدهایم و به چه سمتی میرویم. سفر بر اساس سفرنامه و روایت تاریخی میتواند به این درخواست اجتماعی کمک کند. گاهی در زیارت، گاهی در گشت علمی، گاهی در ماجراجویی همه این روشها، راهی برای آن سوالها است. اما سفرهای پر سرعت و پرتعداد، با محتوای کم و به قول معروف عکس محور و اینستاگرامی احتمالا از مد میافتد. گر چه همه اینها به این بر میگردد که در کجا و کدام کشور داریم این سوال را میپرسیم، سفر همیشه رویای بسیاری بوده ولی این که چطور این رویا در ما شکل بگیرد متفاوت است، در جایی مثل ایران ذینفعان صنعت توریسم یک چیز را میخواهند و مردم، شاید چیز دیگر. در دهه گذشته اینستاگرام در تولید این رویا موثر بوده، گمان میکنم کمکم یاد میگیریم اینستاگرام و سامانههای مشابه فقط ابزار هستند و دغدغههای شخصی و ملیمان مهمتر از این مدهای بالا و پایین روندهاند. منتها همیشه تجربه زیسته در اولویت است، ولی مسئله این است اطلاعات تاریخی به شما کمک میکند که تجربه زیسته عمیقتری داشته باشید. در واقع روایت، داستانپردازی و بررسی سفرنامههای تاریخی اگر باعث شود مسافر برایش سوالی ایجاد شود و به دنبال آن سوال برود، یعنی تجربه زیستهاش غنی شده، در غیر این صورت اطلاعاتی نامربوط است که به مسافر داده میشود، و ساعتی بعد از یاد میرود. به طراحان سفر پیشنهاد میدهم که روی سوالات و دغدغههای مردم سوار شوند، کشف حقیقت را سر لوحهکارشان قرار دهند، تلاش کنند، فرایند اجرای سفر بر اساس متون سفرنامههای تاریخی، لذتبخش باشد. انتهای پیام/ کد خبر 1404070500286 مجتبی گهستونی دبیر محمد آوخ